English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5098 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he is second to none U دومی ندارد بالادست ندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
flicker free U ی ندارد
he is not of that stamp U را ندارد
it does not weigh with me U ندارد
there is no style about her U ندارد
there is no limit to it U حد ندارد
it is of no weight U قدرواهمیتی ندارد
it is well enough U عیبی ندارد
It is no trouble at all. U زحمتی ندارد
his hat cover his fanily U هیچکس را ندارد
dont mention it U اهمیت ندارد
no matter U اهمیت ندارد
no object U اهمیت ندارد
hadn't U ندارد نبایستی
it does not matter U اهمیت ندارد
Nothing is quite impossible. U کارنشد ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter . U عیب ندارد
it is a soft snap U کاری ندارد
it is nothing new U تازگی ندارد
it is nothing out of the way U غرابتی ندارد
No problem at all. It is quite all right . U مانعی ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything . U مقصودی ندارد
there is no limit to it U اندازه ندارد
he hasno notion of going U سر رفتن ندارد
he has an a. to grind U غرضی ندارد
Don’t mention it. U قابلی ندارد.
he has no excuse what U عذری ندارد
he has no manners U اداب ندارد
he has no temperature to day U امروز تب ندارد
he has nostomach for the fight U سر دعوا ندارد
he has nothing of his own U چیزی ندارد
it lacks soul U روح ندارد
he is out of huomor U دماغ ندارد
it is not protected by sanctions U ضمانت اجرایی ندارد
he hasno notion of going U میل رفتن ندارد
it is of little worth U چندان ارزشی ندارد
there is no reason U هیچ دلیل ندارد
it matters little U چندان اهمیت ندارد
it is of no importance U هیچ اهمیت ندارد
it is of no moment U هیچ اهمیت ندارد
there is no exception to that rule U ان قانون استثناء ندارد
that in nothing to me U برای من اهمیتی ندارد
she cannot bear heat U طاقت گرما را ندارد
de facto standard U سسهای اعتبار به آن ندارد
he hasno notion of going U خیال رفتن ندارد
his hand lack one finger U دستش یک انگشت ندارد
he means well U قصد بدی ندارد
his intentions are good U خیال بدی ندارد
he is short of hands U کارگر کافی ندارد
it differs nothing from U هیچ فرقی با .....ندارد
h does not w.much U چندان وزنی ندارد
crying is useless U گریه سودی ندارد
he is nothing to me U بتمن خویشی ندارد
he is at a loose end U کار معینی ندارد
he is indisposed to go U میل برفتن ندارد
it is allup with him U دیگر امیدی ندارد
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
it is indifferent to me U برای من چه اهمیتی ندارد
his hand want's two fingers U دستش دو انگشت ندارد
there is nothing for it but to U چارهای ندارد جز اینکه
Death keeps no calendar. <proverb> U مرگ تاریخ ندارد.
There is nothing to be afraid of in driving. رانندگی که ترس ندارد.
Nothing is impossible . U کار نشد ندارد
many hands make light work <proverb> U یک دست صدا ندارد
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). U تقلب عاقبت ندارد
She never gets any gratitude . U دستش نمک ندارد
and that is flat(final)!No arguments! U چون وچراهم ندارد !
He cant stand the sight of us. U چشم ندارد ما را ببیند
There is nothing to be ashamed lf . U ( اینکار ) خجالت ندارد
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) . U ربطی به موضوع ندارد
There is no market for it in Iran . U درایران مصرفی ندارد
It doesnt look nice . It is useemly. U صورت خوشی ندارد
irons in the fire <idiom> U وقت سرخاراندن ندارد
domain U برنامهای که حق کپی ندارد
domains U برنامهای که حق کپی ندارد
infinite U حلقهای که خروج ندارد.
That's not so! U این حقیقت ندارد!
That is quitw O. K. That is fine. U هیج اشکالی ندارد
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
it takes two to tango <idiom> U [یک دست صدا ندارد]
His knowledge has no limits. U دانش اوحد واندازه ای ندارد
He has not a single star in all the seven skies. <proverb> U یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
The full man does not understand a hungry one . <proverb> U سیر از گرسنه خبر ندارد .
A logical remark has no answer. <proverb> U یرف یساب جواب ندارد .
There is nothing wrong with it. U این هیچ ایرادی ندارد.
It isn't anything like her. U او [زن] اصلا همچنین رفتاری ندارد.
it does not matter U عیب ندارد چیزی نیست
out of one's element <idiom> U جایی که به شخص تعلق ندارد
time out of minds U زمانی که کسی یاد ندارد
netblock U ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
His remarks are unfounded. U حرفهایش پایه واساسی ندارد
His greed knows no limits. U حرص وطمع اش اندازه ندارد
that is nothing like it U هیچ شباهتی بدان ندارد
He is on edge. He is restive. U آرام ندارد (ناراحت است )
you are welcome U کاری نکردم اهمیت ندارد
there is no occasion for fear U ترس هیچ مورد ندارد
there is no p of his going U رفتن وی هیچ امکان ندارد
there is no precedent for this U این چیز سابقه ندارد
My French is not up to much. U فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
it is of no use talking U سخن گفتن سودی ندارد
It doesnt matter. it is nothing. U چیزی نیست ( عیب ندارد )
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
it boots not to complain U گله گذاری سودی ندارد
The very idea ! U معنی ندارد ! ( قبیح است )
It is in the bag . It is a dead cert. U ردخورد ندارد (حتمی است )
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . U قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed. U اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
it is immaterial U ناچیز است اهمیت ندارد
it is not worth my while U نمیارزد برای من ارزش ندارد
He hasnt a mind of his own. U ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
He is unpredicateble. He acts haphazardly. U کارش حساب وکتابی ندارد
they are of no historical U هیچ اهمیت تاریخی ندارد
he has no friends U او هیچ دوست و اشنایی ندارد
confession and avoidance U باط ندارد و اثرش به سوداوست
null U رشتهای که هیچ حرفی ندارد
e. wear U پارچه ایی که مرگ ندارد
from immemorial times U اززمانی که کسی بیاد ندارد
he does nothing but talk U کاری جزحرف زدن ندارد
There is no harm in trying. U امتحانش مجانی است (ضرر ندارد )
neither fish nor fowl <idiom> U چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
no address operation U دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
He has a poor service record in this company. U دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
monogamist U مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد
linear U برنامه کامپیوتری که حلقه یا جهشی ندارد
He makes a hundred jugs of which not one has a han. <proverb> U صد کوزه بسازد یکى دسته ندارد .
Your passport is no longer valid. گذرنامه شما دیگر اعتبار ندارد.
There are no vacancies at the hotel. U هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
There is nothing to worry about. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
completing U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
He is only half a man . U مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
singleton U ورقی که در دست بازیکن نظیری ندارد
He has not enough experience for the position. U برای اینکار تجربه کافی ندارد
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
He is in a bad way (poor circumstances). U وضع وحالش چندان تعریفی ندارد
unconditional U آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
This is treason, pure and simple. U خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
Your proposal has little practical value . U پیشنهادتان ارزش عملی چندانی ندارد
It is a case of tit for tat . U چیزی که عوض داد گله ندارد
There is no disagreement among us. U اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
the interest of it is gone U دیگر خوش مزگی یا تازگی ندارد
It doesnt make any difference to me . U برای من فرقی نمی کند (ندارد)
The poor fellow ( guy ) is restless. U بیچاره قرار نمی گیرد ( ندارد )
sole tenant U مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
he has no enterprise U دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
completed U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
He hasn't had much of an appetite lately. U به تازگی او [مرد] هیچ اشتها ندارد.
coram non judice U درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
The dilemma has no simple answers. U این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
... if you don't mind my asking U ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
irreligionist U کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
There is no such number. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
blind letter U نامهای که نام ونشان روشن ندارد
complete U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes U آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
it is not pervious to reasonov U بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
There's no reason for concern. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
It is no use crying over spilt milk . <proverb> U بعد از ریختن شیر ,گریه فایده ندارد.
There is nothing to it . U هیچ کاری ندارد ( بسیار آسان است )
gentleman at large U کسیکه وابسته بدرباراست و کار ویژهای ندارد
bohemians U که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemian U که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
These statistics speak for themselves. U این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
camera-shy U کسی که دوست ندارد از او عکس یا فیلم بگیرند
outpensioner U کسیکه از بنگاهی وفیفه میگیدرولی در انجابودباش ندارد
There is no argument about that. U حرف ندارد ( کاملا" مسلم وقطعی است )
there is nothing in it U چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . U همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
There is no reason to do something U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
residents U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
it is of no use to us U بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
resident U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
There's no danger of that happening again. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
He has not a penny to bless himself with . <proverb> U یتى یک پنى ندارد که خرج خود کند.
indeterminate vowel U حرف مصوتی که صدای معین یا اشکاری ندارد
Ill got ill used. <proverb> U چیزى که از راه نامشروع بدست آید خیر ندارد .
He is not too educated, but has plenty of horse sense . U تحصیلات چندانی ندارد ولی فهم وشعور دارد
static U حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
he should better to led than U باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight U دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
He dosent wish to be obligated to any one . U میل ندارد زیر بار منت کسی باشد
randomly U سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد
random U سیستمی که خروجی آن به ورووودی یا ساختار داخلی آن ربط ی ندارد
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
novice U جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
novices U جزء برندگان قرارگرفتن شمشیربازی که امتیاز منفی ندارد
dense index U لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
uptime U مدت زمانی که یک وسیله کار میکند و خطا ندارد.
fixed bridge U پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
looped U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
There is no pleasure without pain . <proverb> U هیچ کامیابى و لذتى بدون درد ورنج وجود ندارد .
linear U لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
extend U فایل که قابل افزودن است یا هیچ اندازه ماکزیمم ندارد
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1چیزی که عوض داره گله نداره
2municipal personel OR municipality personel?
2In someone bad (or good) books.
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1he doesn't mind
1he has nothing to do with it.we've had a disagreement
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com